ریشه را حفظ کنیم
آنقدر پرثمر و زیبا بود که ناخودآگاه به طرفش رفتم تا از آن میوههای رسیده بچینم. چند قدم که نزدیک شدم، آهی از نهادم بلند شد؛ درخت تنومند و زیبا، بزرگترین شاخهاش که پر از میوههای نارس بود، شکسته شده بود و تمام آن میوهها در معرض نابودی قرار داشتند.
باغبان رسید و با گفتن راه علاج، من را بیش از پیش متأثر و بهتزده کرد. باید شاخههای کوچک و بزرگ فرعی که پر از میوه بودند را جدا میکرد تا بتواند شاخۀ اصلی را دوباره به تنه پیوند بزند و کاری کند که ارتباطش با ریشه قطع نشود. باغبان همۀ شاخههای فرعی را شکست و دور انداخت تا از هویت و ریشهاش جدا نماند.
یاد خودم افتادم... .
سالهاست که عبادت و بندگی را خصوصیت خودم میدانم، غافل از اینکه پس از سالیان سال نماز و روزه، گاهی با یک باد کوچک، تمام آنچه برای خود ساختهام از دستم میرود؛ چون من به جای آنکه به ریشه محکم بچسبم و با عمق ریشه ارتباط برقرار کنم، به فرعیها دلخوش کرده بودم.
به راستی حال من در روز حساب و آن هنگام که میبینم تمام عبادتهایم بدون پیوند با ریشه بوده است، چگونه خواهد بود؟ اگر امروز بتوانم اعمالم را به ریشۀ جان که فطرت و عقل است، متصل کنم، شاید به حسرت روز قیامت دچار نشوم. چراکه این همان ریشهای است که تمام افعال و افکار بشری را به سمت رشد و تعالی در مسیر الهی رهنمون میکند و آنها را به ثمر حقیقی میرساند.
برگرفته از بحث #شیطان_شناسی
نظرات شما عزیزان: